خودمداری (معادل خودمحوری، تک روی)- متمایز از فردگرایی غربی- یکی از ویژگی های روانشناسی خاص ما ایرانیان در قلمرو هستی فردی و اجتماعی مان است. در این رساله گرایش انسان به زندگی در قلمرو رفع نیازها و تحقق منافع شخصی و خصوصی آنی و فوری به عنوان تعریف خودمداری در نظر گرفته میشود. در سنجش زمینه های خودمداری، حکومت استبدادی به عنوان مهمترین عامل روبنایی آن معرفی شده و سپس وحدت و تضاد خودمداری و حکومت استبدادی همراه با شیوه زندگی خودمدارانه همچنان که برخی ویژگی های فکری، کرداری و عاطفی خودمداری مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان نیز اشاره ای میشود به چگونگی مبارزه با خودمداری به عنوان یکی از موانع مهم در روند تحقق تجددخواهی در ایران و استقرار حق ایرانیان در تعیین سرنوشت خود.
حسن قاضیمرادی (متولد ۱۳۳۲، تهران) پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و مترجم ایرانی است. پژوهشهای او عمدتاً در حوزه روانشناسی اجتماعی مردم ایران و تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران است. او فارغالتحصیل رشته مکانیک است.
کتاب جالبی بود. منتها احتمالا این جز ابتدایی ترین کارای علمی نویسنده هست. فصل بندی کتاب مشکل اساسی داره و تکرار مطلب گفته شده به کرات در اون دیده میشه اما میشه گفت نویسنده ش حرفی برای گفتن داره. مخصوصا در قسمت مقایسه ی فردگرایی با خودمداری
کتاب بسیار خوب، محتوای نقادانه و فکر شده و پر مغزی است. اما چیزی که میتواند پایههای نظریه را سست کنند، اینکه این کتاب متاسفانه بر اساس روش شناسی علمی تدوین نشده و بیشتر به تحلیلی بر اساس قرائت شخصی و تأویل از مطالعات متون تاریخی شباهت دارد. البته بعدتر پژوهشی بر اساس شاخصهای این نظریه تدوین شده. اما بسیار جای کار دارد.
بحث جذابی است. خودمداری در تقابل با فردگرایی. بخشی از کتاب: فردگرایی آموزهای است که در زمانهای گوناگون و مناسبات مختلف اقتصادی و اجتماعی تعابیر مختلفی یافته است. اما فردگرایی در دوران جدید حاصل شرایطی است که در پی انقلاب صنعتی و گسترش مناسبات اقتصادی بورژوایی، در پی «جدایی فرد از بند ناف جامعه»، فرد و هویت مستقل فردی استقرار یافت. درواقع، با استقرار مناسبات تولیدی سرمایهداری ــ بهویژه مالکیت خصوصی و رقابت آزاد بورژوایی ــ بینش فلسفی نوینی از رابطهٔ فرد و جامعه، یعنی «فردگرایی»، پدید آمد که در سطح سیاسی به تدوین آموزهٔ «لیبرالیسم» انجامید. فردگرایی و لیبرالیسم برآمدهٔ عصر روشنگری است و نخستین بار در سدهٔ هفدهم در آرای جان لاک انگلیسی تدوین یافت. جان لاک معتقد بود فرد نسبت به جامعه مقدم است و حالت طبیعی انسان، وضعیت فردی او است و کوشش انسان در این حالت، بنیان موجودیت جامعه است.
فردگرایی لیبرال هم هستی شناختی و هم اخلاقی است. این مفهوم فرد را «واقعیتر» یا بنیانیتر و مقدم بر جامعه بشری و نهادها و ساختارهای آن تلقی میکند... . در این شیوه تفکر، فرد از هر لحاظ مقدم بر جامعه قرار میگیرد. فرد واقعیتر از جامعه است.۱
علاوه بر ضرورتهای مناسبات تولیدی سرمایهداری، عوامل گوناگون دیگری از جمله واکنش نسبت به حکومت دینی و مناسبات اقتصادی فئودالیسمِ قرون وسطایی در تدوین این آموزه نقش داشته است.
در تعریف فردگرایی آمده است:
فردگرایی معرف آن تئوری سیاسی است که بر حقوق مالکیت بهعنوان شرط ضروری آزادی تأکید میکند و در جستجوی استقرار محدودیتهای معین و مشخص در برابر نیروهای حافظ نظم است که در پوشش حکومت بر روندهای اجتماعی و اقتصادی مسلط هستند. همچنان که اعتقادی فلسفی است مبنی بر اینکه فرد، هدف در خود بوده و از این رو باید «خود» ش را متحقق کند و داوری خاص خود را علیرغم سنگینی فشارهای اجتماعی در جهت همرنگی و یکسانی، بپروراند.
فردگرایی و لیبرالیسم با پذیرش اینکه مهمترین وظیفهٔ حکومت دفاع از حقوق طبیعی شهروندان است، با سلطنتهای مطلقهٔ متکی به کلیسا در تضاد مستقیم قرار گرفت. فردگرایی و لیبرالیسم با بنیادی دانستن حقوق و اختیارات فرد، اَعمال نهادهای اجباری (Coercive institutions) را بهمثابهٔ عامل اعتلای چنین حقوقی درنظر گرفت
بهحق رسالهای در روانشناسی اجتماعی است و نه کتابی تحلیلی در حوزهٔ جامعهشناسی یا فلسفهٔ سیاسی. رویکرد سنجشگر و انتقادی کتاب (=مؤلف) ستودنی است و بسیاری از انتقادات طرحشده قابل تأمل و درستاند. یکی از ضعفهای این کتاب که در دیگر آثار این مؤلف نیز با موضوعات مشابه به چشم میخورد این است که علیرغم نزدیکشدن به حوزههایی مثل فلسفهٔ سیاسی، اخلاق و حتیٰ پدیدارشناسی، چندان دیدگاههای نظاممندی را نمیتواند از این زوایا طرح کند و گاهی و بهخصوص در این کتاب و فصول آخرش، دچار تورم و انباشتگی مضمونی میشود و از تحلیل به سمت بیانهایی استحسانی و ذوقی سوق پیدا میکند و گاهی نیز به ضد خودش تبدیل میشود. گاه از امور و خصلتهایی ایراد میگیرد که صرفاً در نگاه عوامانه ایرادند و از اصالت علمی مختص به آن حوزهٔ علمی برخوردار نیستند. در مجموع اما کتاب غیرمفیدی نیست. ضمناً زبان نوشتاری نویسنده هم از دید من نقصهایی دارد و از فخامت و برجستگی برخوردار نیست.
کتاب بسیار گرانسنگ و گرانمایهای و بینهایت تاملبرانگیزی است. اثر حاضر در سلسله جستارها روانشناسانهای طبقهبندی میشود که به ارائه چرایی عدم توسعهیافتگی ما ایرانیان میپردازد، و بیانصافانه است این اثر را در سلک ژانر خلقیات بدانیم و تا حد مجموعه تألیفات مرحوم حسن نراقی آن را تنزل داده باشیم. بلکه در باب اصطلاحشناسی ارایه و تعریف "خودمداری" که در مقابل فردگرایی معنا پیدا میکند تا حد "نظریه پردازی" نیز میتواند محل توجه دیگر پژوهشگران این حوزه باشد و شاکله دیالکتیک سازندهای شود که موجد استقرار جامعه مدنی در ایران گردد.